رسیدیم ده سرخ.گفتیم یابن رسول...ظهرشده،نماز می خوانیم؟ازاسب آمدپایین.چرا،آب؟آبمان تمام شده بود.نشست روی زمین شروع کردبه کندن.ازلای انگشتانش آب جوشید.همه مان وضوگرفتیم.چشمه اش هنوزهم هست. منتهی الامال ج2